گل سر خاله فتانه روی سرم هست .اون روزی که خونه مامانی بودیم من رفتم تو اتاق خاله و اتوی موهاشو برداشتم و زدم به موهام و هی اینور اونور میکردم یعنی اینکه موهامو درست کردم . ...
اینجا شهربازی ساحل چمخاله هست .به محض اینکه بساطمان رو روی زمین پهن کردیم چشمهای من وسیله های شهربازی رو دید و شروع کردم به تاب تاب گفتن که بالاخره با مامان وبابا رفتیم و من سوار هلی کوپتر شدم . مامانم فکر میکرد که من میترسم ولی اصلا اینجوری نبود ومن کلی هم ذوق کرده بودم و وقتی هم که تمام شد با گریه و زاری پایین اومدم و بعدش رفتم سوار چرخ وو فلک شدم . شهریور92 ...
من عاشق پشت فرمون نشستن هستم و بیشتر اوقات روی پای بابام میشینم و رانندگی می کنم که مامان می گه کار خطرناکیه و سریع من رو می یاره تو بغل خودش. 92/4/9 ...
هر وقت که به خونه خاله جونم میرم دوست دارم که پشت ارگ نیما جون بشینم و برای خودم روی دکمه ها بزنم .تازه نیما جون یه ریتمی رو هم میذاره و من هم می رقصم و هم می نوازم. 92/5/4 ...